هوش هیجانی (Emotional Intelligence) را میتوان یکی از رایجترین مُدهای مدیریتی دهههای اخیر دانست.
شاید کمتر اصطلاحی را بتوان در حوزهی مدیریت و روانشناسی یافت که به اندازهی هوش هیجانی، همزمان از یک سو مفاهیم ارزشمند و عمیق را در خود جای داده و از سوی دیگر، به صورت گسترده در قالب حرفها و توصیهها و ادعاهای غیرعلمی، رواج یافته و تکثیر شده باشد.
ما در درس هوش هیجانی میکوشیم با استناد و استفاده از ابزارها، مقالهها و تحقیقات معتبر، ضمن تلاش برای حفظ سطح علمی مطالب، تا حد امکان مباحث زیرمجموعهی هوش هیجانی را به شکلی کاربردی و قابل استفاده، ارائه کنیم.
دوره هوش هیجانی متمم را میتوانید مکمل درسهای در نظر بگیرید.
تاریخچه هوش هیجانی و توجه به اهمیت آن
اگر منظورمان صرفاً توجه به نقش و اهمیت هیجان و احساسات در رفتار و باشد، باید بگوییم که هوش هیجانی چند هزار سال (حداقل در حد یونان باستان) قدمت دارد.
تعریف طبع چهارگانه برای انسان و بهکار بردن مفاهیمی مثل، نمونههایی از توجه به نقش هیجانات در رفتار و تصمیم انسان هستند.
طی یک قرن اخیر هم، در زمینهی هیجانات و نمایش آنها در قالب زبان بدن و چهره و رفتار، و نیز پاسخهای هیجانی بدن انسان، مطالعات گستردهای انجام شده که چارلز داروین واز پیشتازان آن بودهاند.
نقش احساسات در تصمیم گیری هم، چیزی است که در تحقیقات متعدد، از جمله کارهای و همکارانش، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
بنابراین میتوانیم بگوییم هوش هیجانی تلاش برای تعریف یک چارچوب جدید بر اساس دانستههای قبلی است و نه خلق یک علم جدید.
اما اگر بخواهیم تاریخچه هوش هیجانی را بر اساس به کار بردن این اصطلاح و ترویج آن بسنجیم و بررسی کنیم، میتوانیم بگوییم هوش هیجانی با پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John D. Mayer) در سال ۱۹۹۰ آغاز شده و در ادامه توسط کسانی مانندو بار-اُن توسعه و رواج یافته است.
امروزه پس از گذشت سه دهه، موضوعاتی مانند کاربرد هوش هیجانی در مدیریت و، از جمله مباحث شناختهشده و جاافتاده در بسیاری از محسوب میشوند.
با وجودی که ما در بحث تعریف و اهمیت هوش هیجانی به جزئیات بیشتری در اینباره میپردازیم، اما فعلاً در حد معرفی، مطالعهی چند جمله از جان مایر میتواند روشنگر و راهگشا باشد ():
هوش هیجانی چیست؟
از منظر علمی، هوش هیجانی یعنی توانایی دریافت دقیق هیجانات خود و دیگران؛ درک اینکه عواطف و هیجانات ما حامل چه پیامی دربارهی رابطهمان با دیگران هستند؛ و مدیر عواطف و هیجانات خود و دیگران.
چنین تعریفی الزاماً شامل صفاتی مانند – که برخی تعریفهای رایج به آنها اشاره میکنند – نمیشود.
هوش هیجانی: دانش یا مهارت؟
این نکته را باید همواره به خاطر داشته باشیم که هوش هیجانی هنوز تا تبدیل شدن به یک دانش با چارچوب مشخص و شفاف، فاصلهی بسیاری دارد.
در درسهای آتی خواهیم دید که مدلهای متعددی دربارهی هوش هیجانی ارائه شدهاند که چندان با یکدیگر همخوان نیستند و دربارهی ابعاد هوش هیجانی اتفاقنظری وجود ندارد.
ضمناً این حوزه، بخش مهمی از داشتههای خود را از سایر حوزههای علوم استخراج کرده است.
به عبارت دیگر، آنچه تحت عنوان هوش عاطفی یا هوش هیجانی میخوانیم و میآموزیم و میآموزانیم، عموماً گردآوری شده از حوزههای مختلف روانشناسی و رفتارشناسی است.
از سوی دیگر، این را هم به خوبی میدانیم که تأکید همهی بزرگانی که در زمینهی هوش هیجانی کار کردهاند، این بوده که افزایش هوش هیجانی عملی است و تلاش و تمرین برای بهبود هوش هیجانی، کاملاً قابل دفاع است.
با مجموع این توضیحات، میتوانیم هوش هیجانی را در ذهن خود، مهارتی تصور کنیم که بر پایهی دستاورد رشتههای مختلف علمی، و تلاش محققان میانرشتهای، توسعه یافته است.
EI یا EQ؟ کدام درست است؟
در متنها و سخنرانیهایی که دربارهی هوش هیجانی میخوانیم و میشنویم، دو اصطلاح EQ و EI هم زیاد دیده میشوند.
اصطلاح EI مخفف Emotional Intelligence است و از نخستین روزهایی که مفهوم هوش هیجانی مطرح شد، استفاده از آن رواج یافت. معمولاً نوشتهها و مقالههای رسمی، استفاده از EI را ترجیح میدهند.
اصطلاح EQ کمی تجاریتر است و به تقلید از یا IQ (مخفف Intelligence Quotient) ساخته شده است.
وقتی EI را به کار میبریم، منظورمان هوش هیجانی به شکل کیفی است (مثلاً به صورت کاملاً کیفی، از اصطلاحهای هوش هیجانی بالا و هوش هیجانی پایین، یا اهمیت هوش هیجانی حرف میزنیم؛ بدون اینکه منظورمان واقعاً مقدار عددی هوش هیجانی باشد).
اما اگر از EQ استفاده میکنیم، قاعدتاً منظورمان این است که هوش هیجانی را به شکل یک شاخص عددی مد نظر داریم. اگر واضح و شفافی را تعیین نکرده باشیم و صرفاً مدام EQ را در برابر IQ قرار دهیم، میتوان گفت در حال استفادهی تجاری از این بحث علمی هستیم.
دانشمندان بزرگ در زمینهی هوش هیجانی
هوش عاطفی یا هوش هیجانی را میتوان زیرمجموعهای از دانست که دانشمندان بسیاری از جمله پیتر سالووی (Peter Salovey)، رووِن بار-اون (Reuven Bar-on) برای توسعهی آن زحمت کشیدهاند.
البته هوش هیجانی منتقدانی هم داشته که معمولاً به تجاریشدن بیش از حد این حوزه و فاصله گرفتن آن از فضای آکادمیک بدبین یا معترض بودهاند.
ادوین لاکه (Edwin Locke)، از جملهی دانشمندان بزرگی است که معتقدند هوش هیجانی، میتواند گمراهکننده باشد. لاکه توضیح میدهد که در حوزهی روانشناسی، ابزارها و مفاهیم دقیقتر و ارزشمندتری هستند که همان کارکردهای هوش هیجانی را دارند، اما قابل تعریف، قابل سنجش و قابل توسعه هستند. به همین علت، لازم نبوده چنین مفهوم مبهمی بهکار گرفته شود.
توجه به این اختلافنظرها، باعث میشود در مطالعه و یادگیری هوش هیجانی، برای رویارویی با اختلاف نظر در تعریف هوش هیجانی و کارکردها و کاربردهای هوش هیجانی آمادگی داشته باشیم و بدون درگیر شدن با این اختلافها، آنچه را برای کار و زندگی خود لازم داریم، از میان حرفها، دیدگاهها، مطالعات و کتابها، برداریم و بهکار بگیریم.
مجموعه درسهای هوش هیجانی متمم، هنوز در مراحل اولیهی تدوین و ارائه هستند.
بنابراین، آنچه را تا کنون ارائه شده، بیشتر میتوان مقدمهای بر هوش هیجانی (و نه آموزش هوش هیجانی) دانست.
در ادامه، چند پیشنهاد برای استفاده بهتر از درسهای هوش هیجانی میخوانید:
آشنایی با بزرگان حوزه هوش هیجانی
تا کنون دانشمندان زیر در درس هوش هیجانی معرفی شدهاند:
اگر عادت داشته باشید درسهای متمم را بر اساس ترتیبی که پایین هر درس پیشنهاد شده بخوانید، احتمالاً به این نکته توجه کردهاید که ما معمولاً نام دانشمندان و بزرگان را در انتهای فهرست قرار میدهیم.
با اینکار، نشان میدهیم که ضمن اینکه ما علاقهمند هستیم شما دانشمندان را به خوبی بشناسید، اما این کار را ضروری نمیدانیم و نمیخواهیم روند یادگیریتان، با چنین اجباری کُند شود (یا انگیزهتان برای ادامه دادن به درس، در میان تاریخ تولد و مرگ دانشمندان، گم شود).
در مورد دانیل گلمن، روش استاندارد متمم را تغییر دادهایم و بلافاصله پس از این درس، پیشنهاد کردهایم آن را بخوانید.
این کار هم به آن علت است که نقش او در آموزش هوش هیجانی به زبان ساده و ترویج این مفهوم بسیار پررنگ بوده و به سادگی نمیتوانیم نام و نگاه او را از بحث هوش هیجانی جدا کنیم.
هوش هیجانی چیست؟ تعریف هوش هیجانی و مثال برای هوش هیجانی
ما در متمم، درسهایی که تعریف یک مفهوم را ارائه میدهند، تلخهای اجتنابناپذیر مینامیم.
این درسها معمولاً شیرین و جذاب نیستند و خواندن آنها – خصوصاً اگر علاقهی چندانی به مباحث آکادمیک نداشته باشید – میتواند خستهکننده باشد.
اما از سوی دیگر، این تعریفها به شما کمک میکند که در متمم و حتی در بیرون متمم، وقتی با یک کتاب، مقاله یا سخنرانی در زمینهی مورد نظر روبرو میشوید، بتوانید اعتبار، مربوط بودن و دقتنظر گوینده و نویسنده را بهتر بسنجید و دربارهاش قضاوت کنید.
بنابراین، چارهای نبوده جز اینکه پیشنهاد کنیم حوصله بهخرج بدهید و چند درس از جنس تعریف را هم بخوانید (خصوصاً درس تعریف هوش هیجانی که در آن، چند مثال برای هوش هیجانی هم ذکر شده است):
چرا باید برای تقویت هوش هیجانی وقت بگذاریم؟
با وجودی که بسیاری از ما، پاسخهای متعددی برای این پرسش داریم، یکی از درسهای این مجموعه را به این پرسش اختصاص دادهایم.
حتی اگر پاسخ این سوال برایتان شفاف است، میتوانید نکاتی را که در انتهای درس فهرست شده مرور کنید و وضعیت خود را – به شکل کلی و کیفی – در حوزهی هوش هیجانی ارزیابی کنید.
برای ما مهم بوده که به بحث هوش هیجانی در مدیریت محدود نشویم و کارکردهای آن در سایر جنبههای زندگی را نیز بررسی کنیم:
مبانی هوش هیجانی یا هوش عاطفی
بعد از همهی این بحثها، تازه میتوانیم بگوییم وارد مرحلهی یادگیری مبانی هوش هیجانی میشویم و میتوانیم بگوییم هوش هیجانی یا هوش عاطفی چیست.
تا کنون سه درس در زمینه تعریف هوش عاطفی ارائه شده است.
در یکی از درسها، نکتهای را به عنوان اصل صفر در مدیریت احساسات مطرح کردهایم و آن نکته این است که احساسات و هیجانات، از جنس اطلاعات هستند و نباید آنها را از فرایند تحلیل و تصمیم گیری خود حذف کنیم.
درس دیگر هم، با بررسی فاکتورهای هوش هیجانی در مدل جان مایر و سالووی، به ما کمک میکند تا تصویر بهتری از هوش هیجانی بالا و هوش هیجانی پایین داشته باشیم. اصطلاحاتی که آنها را زیاد بهکار میبریم و میخوانیم و میشنویم، اما شاید مفهومشان به شکل شفاف در ذهنمان تثبیت نشده باشد:
همدلی به عنوان یکی از ابعاد هوش هیجانی
دنیل گلمن و نیز بسیاری از نظریه پردازان هوش هیجانی، جایگاه ویژهای را در مدلهای خود به (Empathy) اختصاص میدهند. ما هم درسهایی را در این زمینه در متمم خواهیم داشت.
تاکنون سه درس زیر در این زمینه منتشر شدهاند:
کتابهای هوش هیجانی مورد استفاده در تدوین این درس
مانند ، در بحثهای هوش عاطفی هم، هرجا که موضوع و بحثی مطرح شود، به منابع مورد استفاده و نیز مراجع در دسترس برای مطالعهی بیشتر، اشاره خواهیم کرد.
اما کتابهای زیر، در مقایسه با سایر کتابها و مقاله های هوش هیجانی استفاده شده، سهم بیشتری در تدوین درس داشتهاند.
- ۰ ۰
- ۰ نظر