پنجشنبه ۲۴ آبان ۰۳

مجله نیروانا

بهترین پکیج آموزش فن بیان:

۱ بازديد

بهترین پکیج آموزش فن بیان:
موفقیت در سخنرانی و گویندگی!

آیا به دنبال راهی برای بهبود مهارت‌های سخنرانی و فن بیان خود هستید؟ ما با افتخار بهترین پکیج آموزش فن بیان سخنرانی و گویندگی را به شما معرفی می‌کنیم! این پکیج طراحی شده است تا به شما کمک کند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهید و پیام‌هایتان را به شکلی موثرتر منتقل کنید.

بهترین پکیج برای آموزش سخنرانی

با بهترین پکیج برای آموزش سخنرانی ما، دیگر نگران نخواهید بود که چگونه در جمع صحبت کنید! این دوره شامل سرفصل‌های جامع و اصولی است که به شما تکنیک‌های کاربردی برای جذب توجه شنوندگان و انتقال اطلاعات به شکلی جذاب را آموزش می‌دهد.

سرفصل‌های پکیج آموزش سخنرانی و فن بیان

  • مبانی فن بیان و سخنرانی
  • تکنیک‌های جذب توجه شنوندگان
  • کنترل استرس و اضطراب در سخنرانی
  • استفاده از زبان بدن موثر
  • تقویت گویندگی و بیان واضح
  • ایجاد ارتباط مؤثر با مخاطب

بهترین پکیج گویندگی

اگر به دنبال تقویت مهارت‌های گویندگی خود هستید، این پکیج برای شماست! بهترین پکیج گویندگی ما، به شما ابزارها و روش‌های لازم برای ارائه‌ی پیام‌های قوی و تاثیرگذار را آموزش می‌دهد.

خرید پکیج آموزش فن بیان و گویندگی

همین حالا اقدام کنید و پکیج آموزش فن بیان و گویندگی ما را خریداری کنید! با این سرمایه‌گذاری، در مسیر تبدیل شدن به یک سخنران و گوینده‌ی حرفه‌ای قدم بردارید. برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام به وب‌سایت ما مراجعه کنید.

به جمع موفق‌ترین‌ها بپیوندید!

هیچ‌وقت برای بهبود مهارت‌های خود دیر نیست. با ما همراه شوید و بهترین نسخه از خودتان را بسازید!

مهارت های ارتباطی

۱ بازديد

مهارت های ارتباطی یکی از مهارتهای کلیدی در زندگی و کسب و کار است.

چنان که در فهرست  هم یکی از ده مهارت اصلی زندگی شمرده شده و تقویت مهارت ارتباطی به عنوان یکی از تبدیل شده است.

در محیط کار هم مدام می‌شنویم که همه از ضعف مهارت ارتباطی دیگران گله می‌کنند. کارمند معتقد است که مدیرش در مهارت های ارتباطی ضعیف است. مدیر هم ناراضی است که کارمندانش به مهارت ارتباطی و دانش ارتباطات نیاز دارند و مدام دنبال دوره های آموزش مهارت ارتباطی است.

رواج یافتن اصطلاحاتی مثل سواد ارتباطی و سواد عاطفی به عنوان دو مورد از هم نشان می‌دهد که مهارت های اجتماعی و ارتباطی به یکی از دغدغه های دوران ما تبدیل شده است.

با توجه به این پیش‌زمینه لازم نیست دربارهٔ اهمیت مهارت ارتباطی زیاد حرف بزنیم و شما را به پیگیری درس‌های آموزش مهارت ارتباطی ترغیب کنیم. اما بد نیست به دو نکتهٔ کوچک بپردازیم. اول این که منظور ما از «مهارت های ارتباطی» در متمم چیست (چون می‌دانیم که هر کس ممکن است برداشت و تعریف خود را داشته باشد). دومین نکته هم توضیح کوتاهی دربارهٔ اثربخشی ارتباط و اهمیت ارتباط موثر است.

آنچه در ادامه می‌خوانید

 

 

تعریف مهارت های ارتباطی چیست؟

مهارت های ارتباطی شامل همهٔ مهارتها و توانمندی‌هایی هستند که به ما کمک می‌کنند افکار، احساسات و اطلاعات خود را به دیگران منتقل کرده و متقابلاً افکار، احساسات و اطلاعات طرف مقابل را بهتر درک و دریافت کنیم. مهارت ارتباطی همهٔ راه های ارتباطی را شامل می‌شود: از ارتباط کلامی تا ارتباط غیرکلامی، از دیدار حضوری تا گفتگوی آنلاین، از نامه نگاری تا ارسال ایمیل.

با این تعریف، مهارت های ارتباطی هم در زندگی شخصی و هم در و زندگی حرفه‌ای به کار می‌آیند و به ما کمک می‌کنند تعاملی مفیدتر، سازنده‌تر و شفاف‌تر با دیگران داشته باشیم.

نتیجهٔ تقویت مهارت ارتباطی را می‌توان در بهبود کیفیت دوستی‌ها، تقویت رابطه عاطفی، اعتمادسازی، تعامل بهتر در محیط کار، استهلاک و اصطکاک کمتر در ، حل آسان‌تر مسائل به کمک دیگران، ، مدیریت اثربخش جلسات، دستاوردهای بهتر در و ده‌ها حوزهٔ دیگر تجربه کرد.

تعریف ارتباط موثر چیست؟

وقتی از کلمه‌های موثر و اثربخش برای توصیف یک رفتار یا فعالیت استفاده می‌کنیم، منظورمان این است که آن رفتار یا فعالیت ما را به هدف‌مان نزدیک‌تر می‌کند ().

منظور از ارتباط موثر هم همین است. ارتباط موثر یعنی ارتباطی که ما را به هدف‌مان برساند.

فرض کنید می‌‌خواهید به شریک عاطفی‌تان بگویید دوستش دارید و شادی‌اش برایتان مهم است. احتمالاً «غافل‌گیر کردن او با یک مهمانی بزرگ تولد» ایدهٔ جذابی است. اما آیا اثربخش هم هست؟‌ یا اثربخش‌ترین ایده است؟ بسته به سلیقه و ترجیحات طرف مقابل، ممکن است بتوانید این پیام‌های «دوستت دارم» و «تو برای من مهمی» را به روشی اثربخش‌تر به او منتقل کنید.

با این تعریف می‌توان گفت تقریباً تمام آن‌چه ما در متمم در آموزش مهارتهای ارتباطی مطرح می‌کنیم، با هدف افزایش اثربخشی ارتباط است.

به همین علت پیشنهاد می‌کنیم پس از مطالعه و مرور این نقشه راه و آشنایی با فضای کلی مهارت های ارتباطی، حتماً زمانی را هم برای مطالعهٔ درس ارتباط موثر در نظر بگیرید تا هم مفهوم «اثربخشی ارتباط» بهتر در ذهن‌تان بنشیند و هم با «موانع ارتباط موثر» بهتر آشنا شوید:

 
 

چند درس مقدماتی برای یادگیری و بهبود مهارت های ارتباطی

بر خلاف بسیاری از عناوین توسعه فردی و درس های دوره MBA در بحث یادگیری مهارت های ارتباطی نمی‌توان یک نقشه راه کاملاً صلب با زنجیره‌ای مشخص از درس‌ها را پیشنهاد کرد.

یعنی نمی‌توانیم بگوییم دقیقاً باید از این درس شروع کنید و به این ترتیب ادامه دهید تا به نقطهٔ پایان برسید. حتی نمی‌توانیم به سادگی دربارهٔ پیش‌نیاز بودن و نبودن درس‌ها صحبت کنیم (مثلاً بگوییم

بنابراین می‌توانید بسته به علاقه، نیاز و سلیقهٔ خود، مسیر مناسب‌تان را انتخاب کنید.

اما اگر هیچ اولویت مشخصی در ذهن‌تان نیست، می‌توانید یادگیری مهارت ارتباطی را با گوش دادن به فایل صوتی مهارت های ارتباطی یا خواندن درس‌های زیر شروع کنید:

 

مهارت های ارتباطی عمومی (زندگی شخصی و محیط کار)

مهارت های ارتباطی عمومی شامل مهارتهایی هستند که هم در زندگی شخصی و هم در کسب و کار و زندگی سازمانی به‌کار می‌آیند. بنابراین عملاً تمام شبانه‌روز، چه زمانی که در محل کار هستید و چه در کوچه و خیابان و کنار خانواده، به این مهارتها نیاز خواهید داشت. ما هم سهم بزرگی از دوره ارتباط موثر متمم را به آموزش نوع مهارتها اختصاص داده‌ایم.

مهارت های کلامی

حتماً قبول دارید که مهارت های کلامی یکی از مهم‌ترین زیرمجموعه‌های مهارت های ارتباطی و اجتماعی هستند و بدون تقویت مهارت کلامی محال است به تقویت مهارت های ارتباطی دست پیدا کنیم.

این در حالی است که متأسفانه در کلاس های مهارت های ارتباطی آن‌چنان که باید و شاید به مهارت های کلامی پرداخته نمی‌شود و وزن موضوعاتی مثل ارتباط غیرکلامی، زبان بدن، تیپ‌شناسی و شخصیت شناسی – که البته اهمیت هیچ‌یک از آن‌ها قابل‌انکار نیست – بیشتر است.

اگر هم جایی در درس‌ها و بحث‌ها به تسلط کلامی پرداخته شده، کمتر به نیت توسعه فردی و به معنای شناخت کلمات و به‌کارگیری درست آنها و و بیان شفاف و شیوای حرف‌ها بوده است. بلکه بیشتر به بازی‌های کلامی و ترفندهای زبانی و ایجاد ابهام و ایهام و مانند این‌ها توجه شده است.

آشنایی با کلمات و بار معنایی آن‌ها و شیوهٔ جمله بندی درست به دستیابی به اهداف زیر کمک می‌کند:

  • با خودمان بهتر و دقیق‌تر صحبت می‌کنیم و فکر می‌کنیم و می‌فهمیم چه می‌خواهیم (کلمات ابزار اندیشیدن هستند؛ حتی در خلوت).
  • می‌توانیم خواسته‌ها و انتظارات خود را بهتر بیان کنیم.
  • اطمینان ما به این که طرف مقابل پیام‌مان را به درستی درک کرده (اثربخشی ارتباط) افزایش می‌یابد.

استفاده از زبان و کلمات در تعامل با انسان‌ها آن‌قدر مهم است که در برخی از مدل های هوش، مثلاً هوارد گاردنر، توانایی‌های کلامی و زبانی به عنوان یکی از انواع هوش در نظر گرفته شده است.

با این توضیحات و با توجه به اهمیت بحث، ما در متمم سه گروه درس مجزا در زمینه مهارت های کلامی در نظر گرفته و تدوین کرده‌ایم:

 

 

 

مهارت های مربوط به گوش دادن موثر و مشارکت در گفتگوها

یکی از مهم‌ترین مهارت های اجتماعی و ارتباطی، مهارت گوش دادن موثر و مشارکت در گفتگوهاست. واضح است که گوش دادن، زیرمجموعهٔ گفتگو است. اما بسیاری از ما آداب گوش دادن را نمی‌دانیم یا می‌دانیم و رعایت نمی‌کنیم. حتی درسی هم در این باره در متمم داریم:


به علت همین ضعف‌ها و بی‌توجهی‌ها معمولاً گوش دادن فعال را در سرفصل مهارت های ارتباطی می‌گنجانند. ما هم در متمم همین کار را کرده‌ایم:

 
 

در عین حال، برای این که شنونده خوبی باشیم، باید حرف زدن را هم بلد باشیم و بدانیم چگونه می‌توانیم طرف مقابل را تشویق کنیم بیشتر و راحت‌تر صحبت کند و نیز بدانیم چگونه با حرف زدن از خودمان، اعتماد ایجاد کرده و شوق گفتگو را در دیگران افزایش دهیم. درس‌های زیر به این منظور تألیف شده‌اند:

 

البته مهارت سوال پرسیدن یک مهارت مکمل هم دارد و آن مهارت نپرسیدن سوال است. این‌که چه زمانی و در چه موضوعاتی بهتر است سوال نپرسیم. این موضوع را هم در درس مستقلی به بحث گذاشته‌اید:


 

هوش هیجانی

شناخت و مدیریت هیجانات را نمی‌توان از مهارت ارتباطی جدا کرد. ما در همهٔ انواع ارتباطات اجتماعی با عواطفی و هیجانات درگیر هستیم. خوشحال می‌شویم. ناراحت می‌شویم. خشمگین می‌شویم. ناامید می‌شویم و بسیار پیش می‌آید که بخواهیم این عواطف را به شکلی مناسب به دیگران بگوییم. گاهی هم لازم است این هیجانات را مهار کنیم و نشان ندهیم.

علاوه بر این، ارتباط موفق زمانی شکل می‌گیرد که احساسات و هیجانات طرف مقابل را درک کنیم.

بنابراین پیشنهاد ما این است که آشنایی با هوش هیجانی و انجام تمرین های تقویت هوش هیجانی را حتماً در برنامه تقویت مهارت های ارتباطی بگنجانید:

 

 

تعامل های پرتنش و گفتگوهای دشوار

ارتباط با دیگران لزوماً کاری ساده و پیش‌پاافتاده نیست. گاهی اوقات گفتگوها بسیار دشوار می‌شود. در حدی که ممکن است روزها به یک موضوع فکر کنید و در پی روشی باشید که حرفی را «با کمترین تنش و دردسر» و «به امید نتیجهٔ بهتر» به طرف مقابل بگویید.

گفتگوهای دیگری هم هستند که در این حد چالش‌برانگیز نیستند، اما اگر حواس‌مان نباشد و اصول و قواعد گفتگو را بلد نباشیم، ممکن است جرقه‌ای برای شکل‌گیری تنش باشند. حتماً خود شما هم این تجربه را داشته‌اید که یک جملهٔ ظاهراً معمولی که به کسی گفته‌اید یا از کسی شنیده‌اید، به ناراحتی‌ها و دل‌گیری‌هایی رسیده که مدت‌ها ادامه داشته است.

درس‌های زیر با هدف کاهش تنش در چنین گفتگوهایی – که ظرفیت بالقوهٔ ایجاد تنش و تعارض دارند – تألیف شده‌اند:

 

ضمناً در  هم یک دوره صوتی آموزش گفتگوهای دشوار (محمدرضا شعبانعلی) عرضه شده که می‌توانید آن را هم تهیه کرده و گوش دهید (فایل های صوتی فروشگاه متمم برخلاف  رایگان نیستند و باید آن‌ها را بخرید. اما صرفاً مطالعه درس‌ها هم برای یادگیری مهارت ارتباطی و موضوعات دیگر در متمم کافی است و اصلاً مجبور نیستید فایلهای صوتی را بخرید).

هوش هیجانی

۱ بازديد

هوش هیجانی (Emotional Intelligence) را می‌توان یکی از رایج‌ترین مُدهای مدیریتی دهه‌های اخیر دانست.

شاید کمتر اصطلاحی را بتوان در حوزه‌ی مدیریت و روانشناسی یافت که به اندازه‌ی هوش هیجانی، هم‌زمان از یک سو مفاهیم ارزشمند و عمیق را در خود جای داده و از سوی دیگر، به صورت گسترده در قالب حرف‌ها و توصیه‌ها و ادعاهای غیرعلمی، رواج یافته و تکثیر شده باشد.

ما در درس هوش هیجانی می‌کوشیم با استناد و استفاده از ابزارها، مقاله‌ها و تحقیقات معتبر، ضمن تلاش برای حفظ سطح علمی مطالب، تا حد امکان مباحث زیرمجموعه‌ی هوش هیجانی را به شکلی کاربردی و قابل استفاده، ارائه کنیم.

دوره هوش هیجانی متمم را می‌توانید مکمل درس‌های  در نظر بگیرید.

تاریخچه هوش هیجانی و توجه به اهمیت آن

اگر منظورمان صرفاً توجه به نقش و اهمیت هیجان و احساسات در رفتار و باشد، باید بگوییم که هوش هیجانی چند هزار سال (حداقل در حد یونان باستان) قدمت دارد.

تعریف طبع چهارگانه برای انسان و به‌کار بردن مفاهیمی مثل، نمونه‌هایی از توجه به نقش هیجانات در رفتار و تصمیم انسان هستند.

طی یک قرن اخیر هم، در زمینه‌ی هیجانات و نمایش آن‌ها در قالب زبان بدن و چهره و رفتار، و نیز پاسخ‌های هیجانی بدن انسان، مطالعات گسترده‌ای انجام شده که چارلز داروین واز پیشتازان آن بوده‌اند.

نقش احساسات در تصمیم گیری هم، چیزی است که در تحقیقات متعدد، از جمله کارهای  و همکارانش، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.

بنابراین می‌توانیم بگوییم  هوش هیجانی تلاش برای تعریف یک چارچوب جدید بر اساس دانسته‌های قبلی است و نه خلق یک علم جدید. 

اما اگر بخواهیم تاریخچه هوش هیجانی را بر اساس به کار بردن این اصطلاح و ترویج آن بسنجیم و بررسی کنیم، می‌توانیم بگوییم هوش هیجانی با پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John D. Mayer) در سال ۱۹۹۰ آغاز شده و در ادامه توسط کسانی مانندو بار-اُن توسعه و رواج یافته است.

امروزه پس از گذشت سه دهه، موضوعاتی مانند کاربرد هوش هیجانی در مدیریت و،‌ از جمله مباحث شناخته‌شده و جاافتاده در بسیاری از  محسوب می‌شوند.

با وجودی که ما در بحث تعریف و اهمیت هوش هیجانی به جزئیات بیشتری در این‌‌باره می‌پردازیم، اما فعلاً در حد معرفی، مطالعه‌ی چند جمله از جان مایر می‌تواند روشنگر و راه‌گشا باشد ():

 

هوش هیجانی چیست؟

از منظر علمی، هوش هیجانی یعنی توانایی دریافت دقیق هیجانات خود و دیگران؛ درک این‌که عواطف و هیجانات ما حامل چه پیامی درباره‌ی رابطه‌مان با دیگران هستند؛ و مدیر عواطف و هیجانات خود و دیگران.

چنین تعریفی الزاماً شامل صفاتی مانند  – که برخی تعریف‌های رایج به آن‌ها اشاره می‌کنند – نمی‌شود.

 

 

هوش هیجانی: دانش یا مهارت؟

این نکته را باید همواره به خاطر داشته باشیم که هوش هیجانی هنوز تا تبدیل شدن به یک دانش با چارچوب مشخص و  شفاف، فاصله‌ی بسیاری دارد.

در درس‌های آتی خواهیم دید که مدل‌های متعددی درباره‌ی هوش هیجانی ارائه شده‌اند که چندان با یکدیگر هم‌خوان نیستند و درباره‌ی ابعاد هوش هیجانی اتفاق‌نظری وجود ندارد.

ضمناً این حوزه، بخش مهمی از داشته‌های خود را از سایر حوزه‌های علوم استخراج کرده‌ است.

به عبارت دیگر، آن‌چه تحت عنوان هوش عاطفی یا هوش هیجانی می‌خوانیم و می‌آموزیم و می‌آموزانیم، عموماً گردآوری شده از حوزه‌های مختلف روانشناسی و رفتارشناسی است.

از سوی دیگر، این را هم به خوبی می‌دانیم که تأکید همه‌ی بزرگانی که در زمینه‌ی هوش هیجانی کار کرده‌اند، این بوده که افزایش هوش هیجانی عملی است و تلاش و تمرین برای بهبود هوش هیجانی، کاملاً قابل دفاع است.

با مجموع این توضیحات، می‌توانیم هوش هیجانی را در ذهن خود، مهارتی تصور کنیم که بر پایه‌ی دستاورد رشته‌های مختلف علمی، و تلاش محققان میان‌رشته‌ای، توسعه یافته است.

EI یا EQ؟ کدام درست است؟

در متن‌ها و سخنرانی‌هایی که درباره‌ی هوش هیجانی می‌خوانیم و می‌شنویم، دو اصطلاح EQ و EI هم زیاد دیده می‌شوند.

اصطلاح EI مخفف Emotional Intelligence است و از نخستین روزهایی که مفهوم هوش هیجانی مطرح شد، استفاده از آن رواج یافت. معمولاً نوشته‌ها و مقاله‌های رسمی، استفاده از EI را ترجیح می‌دهند.

اصطلاح EQ کمی تجاری‌تر است و به تقلید از  یا IQ (مخفف Intelligence Quotient) ساخته شده است.

وقتی EI را به کار می‌بریم، منظورمان هوش هیجانی به شکل کیفی است (مثلاً به صورت کاملاً کیفی، از اصطلاح‌های هوش هیجانی بالا و هوش هیجانی پایین، یا اهمیت هوش هیجانی حرف می‌زنیم؛ بدون این‌که منظورمان واقعاً مقدار عددی هوش هیجانی باشد).

اما اگر از EQ استفاده می‌کنیم، قاعدتاً منظورمان این است که هوش هیجانی را به شکل یک شاخص عددی مد نظر داریم. اگر  واضح و شفافی را تعیین نکرده باشیم و صرفاً مدام EQ را در برابر IQ قرار دهیم، می‌توان گفت در حال استفاده‌ی تجاری از این بحث علمی هستیم.

دانشمندان بزرگ در زمینه‌ی هوش هیجانی

هوش عاطفی یا هوش هیجانی را می‌توان زیرمجموعه‌ای از  دانست که دانشمندان بسیاری از جمله پیتر سالووی (Peter Salovey)، رووِن بار-اون (Reuven Bar-on) برای توسعه‌ی آن زحمت کشیده‌اند.

البته هوش هیجانی منتقدانی هم داشته که معمولاً به تجاری‌شدن بیش از حد این حوزه و فاصله گرفتن آن از فضای آکادمیک بدبین یا معترض بوده‌اند.

ادوین لاکه (Edwin Locke)، از جمله‌ی دانشمندان بزرگی است که معتقدند هوش هیجانی، می‌تواند گمراه‌کننده باشد. لاکه توضیح می‌دهد که در حوزه‌ی روانشناسی، ابزارها و مفاهیم دقیق‌تر و ارزشمند‌تری هستند که همان کارکردهای هوش هیجانی را دارند، اما قابل تعریف، قابل سنجش و قابل توسعه هستند. به همین علت، لازم نبوده چنین مفهوم مبهمی به‌کار گرفته شود.

توجه به این اختلاف‌نظرها، باعث می‌شود در مطالعه و یادگیری هوش هیجانی، برای رویارویی با اختلاف نظر در تعریف هوش هیجانی و کارکردها و کاربردهای هوش هیجانی آمادگی داشته باشیم و بدون درگیر شدن با این اختلاف‌ها، آن‌چه را برای کار و زندگی خود لازم داریم، از میان حرف‌ها، دیدگاه‌ها، مطالعات و کتاب‌ها، برداریم و به‌کار بگیریم.

 

درس‌های آموزش هوش هیجانی متمم را چگونه بخوانیم؟

مجموعه درس‌های هوش هیجانی متمم، هنوز در مراحل اولیه‌ی تدوین و ارائه هستند.

بنابراین، آن‌چه را تا کنون ارائه شده، بیشتر می‌توان مقدمه‌ای بر هوش هیجانی (و نه آموزش هوش هیجانی) دانست.

در ادامه، چند پیشنهاد برای استفاده بهتر از درس‌های هوش هیجانی می‌خوانید:

 

آشنایی با بزرگان حوزه هوش هیجانی

تا کنون دانشمندان زیر در درس هوش هیجانی معرفی شده‌اند:


 

اگر عادت داشته باشید درس‌های متمم را بر اساس ترتیبی که پایین هر درس پیشنهاد شده بخوانید، احتمالاً به این نکته توجه کرده‌اید که ما معمولاً نام دانشمندان و بزرگان را در انتهای فهرست قرار می‌دهیم.

با این‌کار، نشان می‌دهیم که ضمن این‌که ما علاقه‌مند هستیم شما دانشمندان را به خوبی بشناسید، اما این کار را ضروری نمی‌دانیم و نمی‌خواهیم روند یادگیری‌تان، با چنین اجباری کُند شود (یا انگیزه‌تان برای ادامه دادن به درس‌، در میان تاریخ تولد و مرگ دانشمندان، گم شود).

در مورد دانیل گلمن، روش استاندارد متمم را تغییر داده‌ایم و بلافاصله پس از این درس، پیشنهاد کرده‌ایم آن را بخوانید.

این کار هم به آن علت است که نقش او در آموزش هوش هیجانی به زبان ساده و ترویج این مفهوم بسیار پررنگ بوده و به سادگی نمی‌توانیم نام و نگاه او را از بحث هوش هیجانی جدا کنیم.

 

 

هوش هیجانی چیست؟ تعریف هوش هیجانی و مثال برای هوش هیجانی

ما در متمم، درس‌هایی که تعریف یک مفهوم را ارائه می‌دهند، تلخ‌های اجتناب‌ناپذیر می‌نامیم.

این درس‌ها معمولاً شیرین و جذاب نیستند و خواندن آن‌ها – خصوصاً اگر علاقه‌ی چندانی به مباحث آکادمیک نداشته باشید – می‌تواند خسته‌کننده باشد.

اما از سوی دیگر، این تعریف‌ها به شما کمک می‌کند که در متمم و حتی در بیرون متمم، وقتی با یک کتاب، مقاله یا سخنرانی در زمینه‌ی مورد نظر روبرو می‌شوید، بتوانید اعتبار، مربوط بودن و دقت‌نظر گوینده و نویسنده را بهتر بسنجید و درباره‌اش قضاوت کنید.

بنابراین، چاره‌ای نبوده جز این‌که پیشنهاد کنیم حوصله به‌خرج بدهید و چند درس از جنس تعریف را هم بخوانید (خصوصاً درس تعریف هوش هیجانی که در آن، چند مثال برای هوش هیجانی هم ذکر شده است):

 

 

 

چرا باید برای تقویت هوش هیجانی وقت بگذاریم؟

با وجودی که بسیاری از ما، پاسخ‌های متعددی برای این پرسش داریم،‌ یکی از درس‌های این مجموعه را به این پرسش اختصاص داده‌ایم.

حتی اگر پاسخ این سوال برایتان شفاف است، می‌توانید نکاتی را که در انتهای درس فهرست شده مرور کنید و وضعیت خود را – به شکل کلی و کیفی – در حوزه‌ی هوش هیجانی ارزیابی کنید.

برای ما مهم بوده که به بحث هوش هیجانی در مدیریت محدود نشویم و کارکردهای آن در سایر جنبه‌های زندگی را نیز بررسی کنیم:


 

 

مبانی هوش هیجانی یا هوش عاطفی

بعد از همه‌ی این بحث‌ها، تازه می‌توانیم بگوییم وارد مرحله‌ی یادگیری مبانی هوش هیجانی می‌شویم و می‌توانیم بگوییم هوش هیجانی یا هوش عاطفی چیست.

تا کنون سه درس در زمینه تعریف هوش عاطفی ارائه شده است.

در یکی از درس‌ها، نکته‌ای را به عنوان اصل صفر در مدیریت احساسات مطرح کرده‌ایم و آن نکته این است که احساسات و هیجانات، از جنس اطلاعات هستند و نباید آن‌ها را از فرایند تحلیل و تصمیم گیری خود حذف کنیم.

درس دیگر هم، با بررسی فاکتورهای هوش هیجانی در مدل جان مایر و سالووی، به ما کمک می‌کند تا تصویر بهتری از هوش هیجانی بالا و هوش هیجانی پایین داشته باشیم. اصطلاحاتی که آن‌ها را زیاد به‌کار می‌بریم و می‌خوانیم و می‌شنویم، اما شاید مفهوم‌شان به شکل شفاف در ذهن‌مان تثبیت نشده باشد:

 

 

همدلی به عنوان یکی از ابعاد هوش هیجانی

دنیل گلمن و نیز بسیاری از نظریه پردازان هوش هیجانی، جایگاه ویژه‌ای را در مدل‌های خود به  (Empathy) اختصاص می‌دهند. ما هم درس‌هایی را در این زمینه در متمم خواهیم داشت.

تاکنون سه درس زیر در این زمینه منتشر شده‌اند:


 

کتابهای هوش هیجانی مورد استفاده در تدوین این درس

مانند ، در بحث‌های هوش عاطفی هم، هرجا که موضوع و بحثی مطرح شود، به منابع مورد استفاده و نیز مراجع در دسترس برای مطالعه‌ی بیشتر، اشاره خواهیم کرد.

اما کتاب‌های زیر، در مقایسه با سایر کتابها و مقاله های هوش هیجانی استفاده شده، سهم بیشتری در تدوین درس داشته‌اند.

اهمیت یادگیری زبان بدن

۱ بازديد

زبان بدن یا تن گفتار (به انگلیسی: Body Language) یکی از بخش های جذاب و مهم در آموزش اصول و فنون مذاکره محسوب می‌شود.

با آموزش زبان بدن و یادگیری تکنیک های زبان بدن می‌کوشیم در هر نوع ارتباط و با دیگران، پیام خود را به شکلی دقیق‌تر و مناسب‌تر برای طرف مقابل ارسال کرده و نیز، پیام‌های او را تا حد امکان به شکلی دقیق‌تر دریافت و تفسیر کنیم.

همان‌طور که در معرفی بحثاشاره شد، در یک بخش‌بندی کلی، موضوع پیامهای غیرکلامی را می‌توان در سه حوزه‌ی زبان بدن، زمان و فضا بررسی کرد.

بنابراین در تمام مدتی که برای مطالعه و تحلیل زبان بدن وقت می‌گذارید، به خاطر داشته باشید که بر روی یکی از سه بخش دانش ارتباط غیرکلامی متمرکز شده‌اید.

چند نکته درباره‌ی اهمیت یادگیری زبان بدن

ممکن است با خود بگویید وقتی بسیاری از ما به یادگیری زبان بدن علاقه داریم و آموزش زبان بدن هم از رونق بسیار برخوردار است، چرا باید از اهمیت یادگیری زبان بدن سخن بگوییم؟

آن‌چه ما در این‌جا مطرح می‌کنیم، با هدف قانع کردن شما به یادگیری زبان بدن نیست؛ بلکه این عنوان بهانه‌ای است تا چند ویژگی زبان بدن را در کنار شما مرور کنیم.

ویژگی‌هایی که بسیاری از ما با آن‌ها آشنا هستیم، اما ممکن است به شکل ساختاریافته و مرتب در ذهن ما وجود نداشته باشند.

 

تقدم زبان بدن بر ارتباط کلامی در دیدارها و جلسات

حتماً به این نکته توجه کرده‌اید که وقتی فردی را در یک مهمانی یا در خیابان و محیط کار می‌بینید،  در قالب زبان بدن، پیش از ارتباط کلامی آغاز می‌شود.

شما به شیوه‌ی حرکت کردن او، حالت چهره‌اش هنگام نگاه کردن و میل یا بی‌میلی او به دست دادن توجه می‌کنید. هم‌چنین می‌کوشید با استفاده از، حدس بزنید که فضای احساسی حاکم بر گفتگو چگونه خواهد بود.بعد از رد و بدل شدن تمام این پیام‌ها و شکل‌گیری پیش فرض‌های ارتباطی، تازه نخستین ارتباط کلامی شکل می‌گیرد.

بنابراین می‌توان گفت ارتباط غیرکلامی و به طور خاص زبان بدن در ابتدای یک گفتگو می‌تواند بر تمام آن گفتگو (یا لااقل بخش‌های نخستینِ آن) سایه بیندازد.

 

 

تقدم زبان بدن بر ارتباط کلامی در دوران کودکی و فرایند رشد

می‌دانیم که نوزاد در نخستین لحظه‌های تولد، از توانایی برقراری ارتباط کلامی برخوردار نیست.

لمس کردن، بوییدن، لبخند زدن، پیگیری نگاه دیگران، گره کردن مشت و گرفتن دست اطرافیان، از جمله نخستین ابزارهای ارتباطی نوزاد هستند.

هم‌چنین کودک قبل از تشخیص کلمات، لحن ما در بیان کلمات و جمله‌ها را تشخیص می‌دهد و بر این اساس، سیگنال‌های تشویق و تنبیه را دریافت می‌کند.

تقدم یادگیری زبان بدن بر یادگیری رابطه کلامی باعث می‌شود که این نوع ارتباط، همواره جایگاه و نقش مهمی در درک و تفسیر پیام‌ها توسط ذهن ما داشته باشد.

 

 

زبان بدن به عنوان عامل افزایش دقت / خطا در ارتباطات

ما انسان‌ها عادت داریم که از زبان بدن و سایر پیامهای غیرکلامی به عنوان شواهد مکمل در تفسیر پیامهای کلامی استفاده کنیم.

این کار در موارد بسیاری می‌تواند به افزایش دقت پیام کمک کند. مثلاً وقتی با دوست خود شوخی می‌کنید، ممکن است با دست گذاشتن بر روی شانه‌ اش، کمک کنید که او بیش از پیش مطمئن شود که با یک شوخی مواجه است و نه یک پیام جدی.

مثال از این دست، بسیار است.

اما سمت دیگر ماجرا هم این است که اگر برخی پیش‌فرض‌های رایج درباره‌ی زبان بدن را ندانیم، ممکن است ناخواسته پیامی به طرف مقابل ارسال کنیم که به هیچ وجه مد نظر ما نبوده است.

مثلاً وقتی رفتار اشتباهی انجام داده‌ایم و وقتی مدیر در حال گلایه از ماست، به چشمان او خیره می‌شویم (این خیره شدن ممکن است به عنوان خیره‌سری و سماجت، یا شرمنده نبودن ما تفسیر شود).

بنابراین اگر چه بسیاری از ما با هدف افزایش دقت ارتباط به سراغ یادگیری زبان بدن می‌رویم، اما جنبه‌ی مهم دیگر ماجرا هم، پیش‌گیری از خطاهای احتمالی در ارسال و دریافت پیامهاست.

 

اهمیت و ضرورت زبان بدن در مذاکره

زبان بدن و ارتباط غیرکلامی یکی از بخش‌های مهم در همه مذاکره ها محسوب می‌شوند.

ما با حالات بدنی خود، محل قرار گرفتن دستها و پاهایمان، ژست ها، تماس چشمی، لبخند زدن، پلک زدن، گزیدن لبها، تماس دستها با صورت، نگاه کردن به سمت پایین یا بالا یا اطراف، تکان دادن سر و گارد باز و بسته خود، پیامهای مختلفی را به طرف مقابل ارسال می‌کنیم.

از سوی دیگر، طرف مقابل هم با زبان بدن و علائم غیرکلامی خود، خواسته یا ناخواسته، پیامهایی را برای ما ارسال می‌کند.

اهمیت زبان بدن در مذاکره از آنجا ریشه می‌گیرد که ما انسانها، عموماً هنگام مشاهده تناقض بین زبان بدن و گفتار طرف مقابل، ترجیح می‌دهیم به زبان بدن او اعتماد کنیم.

شاید از این روست که تعبیر تن گفتار برای زبان بدن به کار می‌رود.

 

درس های مرتبط با زبان بدن در متمم

پنج C در زبان بدن

در درس دوم، به پنج C در زبان بدن اشاره کرده‌ایم که شامل Context و Culture و Congruence و Clusters و Consistency می‌شود.

هر یک از این C ها و اهمیت آنها در زبان بدن به تفصیل مورد بحث قرار گرفته‌اند.


تفاوت زبان بدن زنان و مردان

بحث تفاوت زبان بدن زنان و مردان هم از موضوعات مهم، جذاب و جنجالی در مذاکره محسوب می‌شود.

بخش قابل توجهی از آنچه در مورد تفاوت زبان بدن زنان و زبان بدن مردان مطرح می‌شود، بیش از آنکه بر مبنای مطالعات علمی و مستدل باشد، بر تجربیات فردی مذاکره کنندگان و آموزش دهندگان استوار است.

در دو درس زیر کوشیده‌ایم برخی از تفاوت های زبان بدن زنان و مردان در مذاکره و نیز باورهای نادرست در این زمینه را بررسی کنیم:

 

سه گرایش در زبان بدن

زبان بدن را هم می‌توان مانند هر رشته علمی دیگری، به شاخه ها و گرایش‌های مختلفی تقسیم کرد.

سه گرایش اصلی در آموزش زبان بدن وجود دارد که برای تبدیل شدن به یک مذاکره کننده حرفه ای،‌ باید بکوشیم در هر سه توانمند شویم. اگر چه در عمل هر یک از ما، معمولاً به یک حوزه علاقه‌ و تمایل بیشتر داریم.

این سه گرایش اصلی در زبان بدن، رمزگذاری و ارسال پیامهای غیرکلامی، رمزگشایی پیامهای غیرکلامی و در نهایت مدیریت پیامهای غیرکلامی هستند که آنها را در درس زیر بررسی کرده‌ایم:

ارتباط چشمی و زبان چشم ها

می‌گویند چشم قسمتی از مغز است که با استخوان پوشیده نشده است.

این استعاره، چندان هم از واقعیت دور نیست. ما بخش عمده‌ای از پیامهای غیرکلامی را از طریق چشمها ارسال و دریافت می‌کنیم.

به همین علت، بخش مهمی از آموزش زبان بدن و علائم چهره، به آموزش زبان چشم‌ها و ارتباط چشمی اختصاص می‌یابد:


علائم چهره در مذاکره

در میان حالات بدنی که در زبان بدن مورد بحث قرار می‌گیرد، چهره و علائم چهره از جایگاه مهمی برخوردار است.

خصوصاً اینکه جزو معدود بخش‌هایی از زبان بدن است که تقریباً تمام تحقیقات روز دنیا تایید می‌کنند که جنبه‌ی فرهنگی و تربیتی کمتری دارد و بخش زیادی از علائم چهره، توسط غریزه شکل می‌گیرد.

علائم چهره در مذاکره را می‌توان از پلک زدن و گزیدن لبها تا منقبض شدن ماهیچه های بالای چشم و انقباض مردمک‌ها، مورد توجه قرار داد.


چند نمونه از اشتباهات رایج در آموزش زبان بدن

آموزش زبان بدن و به صورت کلی‌تر آموزش ارتباط غیرکلامی عموماً با بی‌دقتی، همراه بوده است.

نکات و تکنیکهای ارزشمند زیادی که می‌توانند برای یادگیری زبان بدن و تحلیل زبان بدن و استفاده از زبان بدن در مذاکره مفید باشند، به دلیل پیچیده بودن یا مشروط بودن، از کلاسها و دوره های آموزشی زبان بدن حذف شده‌اند.

از سوی دیگر، توصیه‌ها و راهکارهای متعددی، به عنوان تکنیک های زبان بدن در مذاکره به دلیل ساده و جذاب بودن (حتی با وجود نادرست بودن) مورد توجه و تاکید جدی قرار گرفته‌اند.

در اینجا می‌کوشیم زبان بدن در مذاکره را با توجه به این ملاحظات، به شکلی علمی و در عین حال کاربردی یاد بگیریم.

زبان بدن و تحلیل و تشخیص دروغ گویی

یک تصور اشتباه در زبان بدن و تحلیل رفتارهای غیرکلامی این است که: کسی که زبان بدن را می‌داند و می‌شناسد می‌تواند انسان دروغگو را به سادگی از انسان راستگو تشخیص دهد.

جو ناوارو که از کارمندان سابق FBI بوده در مقاله‌ای در Psychology Today توضیح می‌دهد که از حدود دهه هفتاد بود که برخی از کسانی که خود را متخصص زبان بدن می‌دانستند این ادعا را مطرح کردند که می‌توانند دروغگو را از راستگو به سادگی تشخیص دهند.

در سال ۱۹۸۵ توانایی تشخیص دروغ بر اساس زبان بدن را بررسی کرد و مورد مطالعه قرار داد و در نهایت اعلام کرد که تعداد کمی از ما انسانها، می‌توانند دروغگو را با شانسی بیشتر از پنجاه درصد از روی علائم چهره و زبان بدن تشخیص دهند. به عبارتی با سکه انداختن هم، تقریباً در حد دقت یک انسان می‌توان دروغگو را از راستگو تشخیص داد!

البته همه جا در مورد نشانه‌های دروغ صحبت می‌شود. اما به خاطر داشته باشیم که آنچه ما به عنوان نشانه‌های دروغ می‌شناسیم، نشانه‌های مواجهه‌ی بدن با شرایط استرس و گاه با شرایط ترس هستند.

ماجرای دست به سینه بودن و گارد دفاعی در زبان بدن

گومن در مقاله خود در فوربس توضیح می‌دهد که به تجربه دیده است که مخاطبانی که در ردیف اول یک سمینار حضور دارند،‌ دست به سینه می‌نشینند. حتی نشستن روی یک صندلی که دسته‌های کناری ندارد یا اگر هم دارد، برای قرار گرفتن دست مناسب و ارگونومیک طراحی نشده، می‌تواند باعث شود که فرد، برای استراحت دادن به دستان خود،‌ دست به سینه بنشیند.

گاهی هم انسانها هنگامی که احساس می‌کنند دمای اتاق به صورت ناگهانی کاهش یافته یا اینکه می‌خواهند روی موضوعی خیلی خوب تمرکز کنند دست به سینه می‌نشینند.

علاوه بر نکات فوق که گومن مطرح می‌کند، ما به عنوان یک ایرانی، به خاطر داریم که در مدرسه، به ما آموخته‌اند که در مقابل مدیر و ناظم برای احترام، دست به سینه بنشینیم و ناخودآگاه، احترام از سر موقعیت را هنوز هم گاهی با همان رفتاری که در کودکی آموخته‌ایم نشان می‌دهیم.

تقویت فن بیان

۱ بازديد

برای تقویت فن بیان روی کدام مهارتها وقت بگذاریم؟ | آموزش فن بیان


تکنیک های تقویت فن بیان
 

در نقشه راه مهارت ارائه و سخنرانی، مجموعه نکاتی در مورد بهبود مهارت ارائه و سخنرانی بهتر مطرح کردیم.

یکی از این مهارت‌ها، فن بیان بود که در این‌ درس جداگانه به آن پرداخته‌ایم.

آنچه در این درس می‌خوانید صرفاً بر روی بیان به عنوان ارائه شفاهی متمرکز است و می‌خواهیم در آن به این سوال بپردازیم که چطور فن بیان خوبی داشته باشیم.

اگر مطالعه در زمینه‌ی جنبه‌‌های دیگر ارائه و سخنرانی مد نظر شماست، می‌توانید به نقشه راه مهارت ارائه مراجعه کنید:

 نقشه راه یادگیری مهارت ارائه و سخنرانی

به عبارتی، بحث سخن و سخن وری که از نکات کلیدی در یک سخنرانی موفق است در این درس مورد اشاره قرار نمی‌گیرد.

بنابراین، اگر قصد شما تسلط بیشتر بر کلمات یا انتخاب روش مناسب‌تر برای ارسال دقیق پیام و تسلط بر فن سخنوری است، درس‌های پرورش تسلط کلامی و مهارت ارتباطی می‌توانند مفید‌تر باشند.

در این درس، فرض بر این است که شما می‌دانید چه می‌خواهید بگویید؛ کلمات، مفاهیم و پیام شما کاملاً‌ مشخص است و صرفاً می‌خواهید بدانید جنبه‌های مختلف فن بیان چیست و چگونه می‌توانید بر صدا و لحن و شیوه بیان خود مسلط‌تر شوید تا ارائه شفاهی بهتری داشته باشید.

 

مهارت مدیریت استرس

بی‌تردید یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی که هر سخنرانی لازم است به آن مجهز باشد، مدیریت استرس است.

به همین علت، معمولاً در آموزش فن بیان، بخشی از تمرین‌ها و تکنیک‌ها به مدیریت استرس اختصاص پیدا می‌کند.

بسیاری از کسانی که ما احساس می‌کنیم فن بیان قوی ندارند، صرفاً به علت ضعف در مدیریت استرس این‌گونه به‌نظر می‌رسند.

با توجه به اینکه ما درس مدیریت استرس را به صورت مستقل ارائه کرده‌ایم، قاعدتاً لازم نیست در اینجا دوباره به تکرار آن بحث‌ها بپردازیم.

 

 

 

هنگام مطالعه درس‌های مدیریت استرس توجه داشته باشید که بخش قابل توجهی از تنش‌ها و استرس‌های سخنرانی، از جنس فشار روانی (Pressure) هستند و نه استرس (Stress).

به عبارت دیگر، چالش سخنران تنش‌های جاری زندگی که سلامت ما را تهدید می‌کنند نیست. بلکه تنش‌های مقطعی است که ممکن است عملکرد او را کاهش دهند.

مطالعه‌ی درس کاهش عملکرد در اثر فشار روانی می‌تواند این مسئله را بهتر برای شما شفاف کند.

 

فن بیان و اهمیت کنترل حجم صدا

هر کس با شما در مورد فن بیان و بالا بردن قدرت بیان صحبت کند، احتمالاً در مورد حجم صدا و اهمیت آن هم صحبت خواهد کرد.

بنابراین، اجازه بدهید که ما از تکرار مکررات صرف نظر کنیم و صرفاً یک تمرین ساده اما موثر را به شما پیشنهاد کنیم:

تنظیم حجم صدا و تن صدا در فن بیان بسیار مهم استاین تمرین به عنوان یکی از ساده ترین تمرینات فن بیان، به‌تنهایی می‌تواند بخش مهمی از کیفیت سخنرانی شما را بهبود دهد.

به خاطر داشته باشید که یکی از محل‌های فرضی که انتخاب می‌کنید، کسی باشد که چند متر عقب‌تر و پشت سر شما نشسته است.

انتخاب سرعت مناسب برای بیان کلمه‌ها و جمله‌ها

این بحث‌ هم، مانند بسیاری از مباحثی که در آموزش فن بیان مطرح می‌شوند، ساده و بدیهی به نظر می‌رسد.

اما اگر کمی به سخنرانی و شیوه‌ی حرف زدن کسانی که به نظرتان قدرت بیان بالایی دارند فکر کنید، می‌بینید که به خوبی با سرعت بیان بازی می‌کنند و به تناسب بحث، آن را تغییر می‌دهند.

همه می‌دانیم که سرعت مناسب مهم است. همچنین می‌دانیم که سرعت حرف زدن ما نباید در تمام طول یک جمله یا تمام طول سخنرانی ثابت باشد.

بلکه مناسب است که بسته به موضوع، سرعت خود را تغییر دهیم.

اما سوال اصلی اینجاست که در عمل چگونه می‌توان چنین مهارتی پیدا کرد؟ یا چه تمرین‌هایی می‌توانند به ما کمک کنند که سرعت حرف زدن خود را بیشتر و بهتر کنترل کنیم.

ما در اینجا چهار تمرین پیشنهاد می‌کنیم که با وجود ساده بودن، می‌توانند بسیار اثربخش باشند.

  

صدای خود را با سرعت‌های متفاوت ضبط کنید

این تمرینِ ساده، برای تقویت فن بیان بسیار ارزشمند است.

برخی به شما توصیه می‌کنند که آهسته‌تر حرف بزنید تا مسلط‌تر به نظر برسید.

اما بعضی از ما، اتفاقاً بسیار آهسته صحبت می‌کنیم و مناسب‌تر است که تندتر صحبت کنیم تا حس تسلط را بیشتر و بهتر القا کنیم.

کلید جستجوی پاسخ هم بسیار ساده است.

انتخاب بهترین حالت برای صحبت کردن

 

از نقش‌های ارشد استفاده کنید

ما عادت داریم که سخنرانی‌های خودمان را تمرین کنیم.

همان موضوعاتی که در حالت عادی در موردش حرف می‌زنیم یا قرار است در موردش حرف بزنیم.

اما یک تمرین فن بیان بسیار زیبا و اثرگذار این است که به جای افرادی که در موقعیت‌های ارشد هستند صحبت کنیم.

در اتاق و در خلوت خودتان، فرض کنید رییس جمهور یا وزیر هستید و در مورد یکی از مسائل مربوط به آن موقعیت‌ها صحبت کنید.

یا اینکه اگر قرار است در مراسم همکار نمونه از شما تقدیر شود، به جای اینکه سخنرانی خودتان را تمرین کنید، به جای مدیرعامل که قرار است در ابتدای مراسم صحبت کند حرف بزنید و تمرین کنید.

تمرین موقعیت‌های برتر و ارشدتر، می‌تواند کمک موثری برای فاصله گرفتن از چارچوب ذهنی و محدودیت‌های خودساخته‌ی فکر ما باشد.

 تقویت فن بیان و گویندگی

 

از کتابهای کودکان غافل نشوید

اگر همچنان احساس می‌کنید که سرعت حرف زدن شما چندان در اختیارتان نیست، یا اینکه کلمات‌ را به خوبی و وضوح ادا نمی‌کنید، کتابهای کودکان را با صدای بلند بخوانید.

فضای این کتابها، صفحه بندی آنها، تصاویر و کلمات‌شان، ما را وادار می‌کند شمرده‌تر و دقیق‌تر و شفاف‌تر صحبت کنیم.

 

 

متن های صوتی کوتاه درست کنید

متن‌های پاراگراف فارسی فن بیان هم می‌توانند محل خوبی برای پیدا کردن سوژه‌ی مناسب باشند.

 

بخش مهمی از تسلط شما بر فن بیان به شیوه تنفس‌تان مربوط می‌شود

یکی از نخستین نشانه‌هایی که دیگران می‌توانند متوجه شوند که شما گرفتار فشار و استرس شده‌اید و چندان بر خودتان مسلط نیستید، شیوه‌ی نفس کشیدن شماست.

استرس و فشار روانی، معمولاً عمق تنفس‌های ما را کمتر و تعداد آنها را افزایش می‌دهد.

به علت بحث‌های متعددی که در زمینه نقش تنفس در سخنرانی وجود دارد ما این بحث را در درسی مستقل مورد توجه قرار می‌دهیم.

مهارت تنفس

رابطه زبان بدن و فن بیان را فراموش نکنید

در مورد اهمیت زبان بدن در سخنرانی‌ها، به اندازه‌ی کافی صحبت شده است.

تاکید بر این نکات در حدی است که گاه، استفاده از حرکات بدن بسیار افراطی شده و از حالت طبیعی خارج می‌شود.

شاید شما هم سخنران‌هایی را دیده باشید که حرکات دست و پای آنها آن‌قدر زیاد و افراطی و تصنعی است که خاطرات اجرای دکلمه در دوران دبستان را برای ما زنده می‌کند.

اما به هر حال،  افراط یا تفریط در به‌کارگیری زبان بدن می‌تواند اثربخشی سخنرانی ما را کاهش دهد. 

اگر قصد دارید زبان بدن را به شکلی موثرتر در سخنرانی‌ها به کار بگیرید، یکی از راهکارهای ساده، در نظر گرفتن زبان بدن به عنوان ابزار علامت‌گذاری در سخنرانی است.

زبان بدن و نقش آن در فن بیان

به عنوان مثال می‌توانید به این سوال فکر کنید:

 

وقتی قصد دارید در سخنرانی یک سوال مطرح کنید، بدن خود را چگونه با وضعیت سوالیِ پیام، همراه می‌کنید؟

 

 

اهمیت ارتباط چشمی در سخنرانی و فن بیان

در مورد ارتباط چشمی و نقش آن در فن بیان، ما درس مستقلی را در فن بیان شاپ در نظر گرفته‌ایم:

 تکنیکهای برقراری ارتباط چشمی در سخنرانی

با این حال، اجازه بدهید که یک نکته‌ی بسیار مهم را در همین جا خدمت شما یادآوری کنیم:

 

نقطه‌های امن، مهم‌ترین تکیه گاه‌های شما هستند

انبوهی توصیه وجود دارد که چشم‌های خود را هنگام سخنرانی چگونه حرکت دهید.

به کجاها نگاه کنید و به کجاها نگاه نکنید.

مثلث طلایی و مربع نقره‌ای و شش ضلعی پلاتینیومی و صفحه‌ی هدف و انواع اصطلاحات، بخش مهمی از کتاب‌های فن بیان و سخنرانی را در اختیار خود گرفته‌اند.

اما یک نکته را فراموش نکنیم:

نقطه های امن هنگام صحبت کردن

اگر خیلی بدشانس نباشید، حتی در یک جمع کوچک چند ده نفری هم، همیشه دو یا سه نفر انسان مثبت پیدا می‌کنید.

کسانی که حتی وقتی غلط هم صحبت کنید، به شما لبخند می‌زنند.

حتی از حرف‌های بی‌خاصیت‌ هم با دقت یادداشت برمی‌دارند.

و یا اینکه با شما احساس همدلی می‌کنند و به شدت مراقب هستند که هر بار نگاه‌شان می‌کنید لبخند بزنند تا روحیه بگیرید.

اگر چنین مخاطب‌هایی در میان مخاطبان وجود داشته باشد، این افراد را بی‌تردید می‌توان مخاطب‌های طلایی دانست.

در همان دقیقه‌های اول به سادگی می‌توانید آنها را کشف کنید.

حتماً گاه و بیگاه به آنها نگاه کنید و اجازه دهید با نگاه‌شان از شما حمایت کنند.

اگر در میان جمع دوستانی دارید که شما را می‌شناسند و دوست دارند، حتی قبل از شروع سخنرانی می‌توانید به آنها یادآوری کنید که چنین نقشی داشته باشند.

 

اولین مطالب آزمایشی من

۱ بازديد
این اولین مطالب آزمایشی وبلاگ من می باشد و به زودی حذف خواهد شد.
امروز ارتباط و تبادل اطلاعات نقش بسیار مهمی در رشد و فرهنگ مردم یک کشور و جامعه را دارد و وبلاگ یکی از راه های سریع انتقال اطلاعات و ارتباط مردم یک جامعه با هم می باشد .
شما به راحتی می توانید مطالب مورد علاقه , کارهای روزمره , علم و فرهنگ را در وبلاگ خود انتشار دهید و با سایر دوستان خود به گفتگو و تبادل نظر بپردازید .

دومین مطلب آزمایشی من

۱ بازديد
این دومین مطلب آزمایشی وبلاگ من هستش و به زودی این متن حذف خواهد شد .
وبلاگ چیست ؟
وبلاگ یا وب‌نوشت که به آن تارنوشت، تارنگار یا بلاگ و به زبان انگلیسی(Blog) هم می‌گویند، وبلاگ حاوی اطلاعاتی مانند: گزارش روزانه، اخبار، یادداشت‌های شخصی و یا مقالات علمی مورد نظر طراح آن است. وبلاگ ترکیبی از دو کلمۀ «web» و «log» به معنای ثبت وقایع روزانه است .مطالب وبلاگ بر مبنای زمانی که ثبت شده گروهبندی و به ترتیب از تازه‌ترین رخداد به قدیم ارائه می‌گردد. نویسندهٔ ویلاگ، وب‌نویس یا تارنویس نامیده می‌شود و ممکن است بیش از یک نفر باشد، وب‌نویس به گزارش مداوم رویدادها، خاطرات، و یا عقاید یک شخص یا یک سازمان می‌پردازد. واحد مطالب در وبلاگ،پست است، معمولاً در انتهای هر مطلب، برچسب تاریخ و زمان، نام نویسنده و پیوند ثابت به آن یادداشت ثبت می‌شود. فاصلهٔ زمانی بین مطالب وبلاگ لزوماً یکسان نیست و زمان نوشته ‌شدن هر مطلب به خواست نویسندهٔ وبلاگ بستگی دارد. مطالب نوشته شده در یک وبلاگ همانند محتویات یک وب‌گاه معمولی در دسترس کاربران قرار می‌گیرد. در بیشتر موارد وبلاگ ها دارای روشی برای دسترسی به بایگانی یادداشت‌ها هستند (مثلاً دسترسی به بایگانی بر حسب تاریخ یا موضوع). بعضی از وبلاگ ها امکان جستجو برای یک واژه یا عبارت خاص را در میان مطالب به کاربر می‌دهند.